کُما - بی پرده به دیوار ها -



من آدم صبوری نیستم. اما به لطف تو، در مقایسه با چیزی ک سابقا از خودم سراغ داشتم حالا دیگه می تونم سال رو به سال بعدش بسط بدم و دیوونه نشم. البته شاید درست نباشه بگم ک صبور شدم، نشدم شاید. بهتره بگم در واقع ک قضیه برام حله شده، می دونم برات چیم. می دونم چیزی نیست ک دیه بهت بدم، و دنبال چیزی نمی گردی ازم. زندگی، قضایا و افکار و تمایلاتت اشتراک کمی با من دارن. مسئله ای نیست، کسی مقصر نیست. به هر حال به نظرم، تو وقتی با کسی خداحافظی می کنی ک نتونسته باشی باهاش خداحافظی کنی.

 


هیبت ایستادنِ بلندش، از ثمر سالهای تلخِ درازش تبدیل به یک علامت سئوال شده است و در انتهای این منحنی نگاهش گرایش به زمین دارد. و صورتش در قهرِ با آفتاب و ستاره ها، و خیال پردازی هایش مرده اند. جنس آن افکاری ک از او به زمین می ریزد را، افراد کمی می دانند و زمین مثل همیشه اش مردار خوار است، و خواهان پیکرش. او در یک آمد و شد دائمی، در کشاکش افکار و خاطراتش از قله خوشبختیِ دور به قعرِ جهنم تنهایی خویش در تصادم است و خود حتا این را نمی داند. مثلِ او. اویی ک بی ربط نیست بدین سرنوشت و دور از این غوغای خاموش مرد، توی چاه فراموشیِ تاریک خویش نشسته است و بی صدا بقا می کند. گودالی ک خود آن را بیل زده است و مکان نامشخصی دارد. شاید در یکی از حفره هایِ سفیدِ ماه؟ همان دور ترین نقطه ممکن، همانطور ک به خواب دیده بوده ام. در یک تلاش بی اتمام برای دور ماندن، حتا از برای به یاد ماندن. پشت کردن، و تظاهر کردنِ به ندیدن. قدم می زنی و من به دنبالت روانم، همانطور ک به خواب دیده بوده ام.

 


من اینجام. نه اینکه کفتر جلد باشم، فقط چون جای دیه ای نیست ک برم.  و نموندم اینجا چون بلد نیستم ک برم، فقط اصلا دلم نمی خواست ک هیچوقت هیچ جایی می بودم. برای همین، نه برای برداشتن یه قدم کوچیک جدید حاضرم، و نه زیاد با این تکرار همیشگیم خوب کنار اومدم. متاسفانه زیاد برای "هیچ جایی" بودن مناسب نیستم. به ظاهر عادی و نه حتا هنجار شکنم و میلی نیست برای برخلاف جریان بازی کردن، در واقع اصلا دوست ندارم ک بازی کنم. یک جورایی متاسفم ک اینجا وجود دارم. و حالا ک وجود دارم ناخواسته، درگیر جریانات و مسیر هایی شدم ک بهم آسیب زدن ناعادلانه، و آسیب هایی هم زدم. می خوام بدونی، خوشحالم ک اینجا نیستی. برخلاف حرفات ک می گفتی بلد نیستی کسیو حذف کنی از زندگیت، خوشحالم ک اینکارو کردی. حالا تو دنیای اون بیرون جدیدت، امیدوارم منو هیچوقت حتا برای یه لحظه هم به یاد نیاری.

 


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

علوم توریاب ته کلاف درگیری های ذهنی بنده رباتیک هر فیلمی که دوست داشته یا نداشته باشم رو نقد می کنم اِذا جاء نصر الله و الفتح . . . روزمرگی طاها سلامتی و لبخند. دکور پلاس تالش